یک شهروند مهابادی
وضعیت شهر مهاباد در عاشورای سال 86 بیسابقه بود. در 25 سال گذشته روز دهم محرم اکثر مغازههای شهر بسته میشد و شهر چهرهای کاملاً تعطیل به خود میگرفت. حتی در سالهای قبل از انقلاب هم مغازههای خیابان اصلی بسته میشدند یا کرکرههایشان نیمه برافراشته نگاه داشته میشدند. امّا امسال اکثر مغازهها باز بودند و تنها در خیابان اصلی شهر معدود مغازههایی بسته بودند که آن هم عمدتاً شامل زرگریها میشد. هر تازه واردی از شلوغی شهر و عادی بودن آن در چنین روزی متعجب میشد. ساکنان شهر در گذشته نسبت به این روز دیدگاه خاصّی داشتند اما من در کمال تعجّب در غروب روز تاسوعا در یکی از محلّات شهر تعدادی خانم را مشاهده کردم که از سر و وضع لباسشان معلوم بود از مراسم عروسی مراجعه میکردند. برای کسانیکه نسبت به مسایل اجتماعی حسّاسیت دارند و تغیرات آنرا کنترل میکنند این پدیده قابل توجّه و تحلیل است و میتواند عواقب متفاوتی در پی داشته باشد. عدم تعطیلی چهرهی شهر بیانگر تولّد روح اجتماعی خاصّی است که با آوردن یکی دو فاکت مخالف، این روح قابل صرف نظر و اغماض نمیشود.
چرا این روح نافرمان متولّد شده است؟ قبل از هر بحثی باید متذکّر شد که این روح زاییده تعصّبات مذهبی نیست و اصولاً ریشه مذهبی چندان مهمی ندارد چرا که اوّلاً مهاباد، علارغم متدیّن بودن مردم، شهری مذهبی نیست. دوّماً در طول تاریخ این شهر دارای تسامح مذهبی و دینی چشمگیری بوده است، سالها یهودیان و مسیحیان زیادی در این شهر بدون کوچکترین مزاحمتی به حیات خود ادامه دادهاند، سالها مهاجرین شیعه مذهب که بیشتر به دلایل اقتصادی به مهاباد آمدهاند، بدون کمترین مشکلی به زندگی عادی و اجرای مراسم مذهبی خود پرداختهاند و حسینیهی شهر در وسط آن از سابقهای نیم قرنه برخوردار است و حتی در اوایل انقلاب بهاییان میاندوآب که تحت فشار همشهریانشان مجبور به فرار شده بودند مهاباد را برای خود امن دیدند و مدّتها در اینجا مورد استقبال و مهماننوازی قرار گرفتند. در طول آن همه سال نه تنها یک نفر غیر سنّی وادار به تغییر آیین خود نشده است بلکه در مقابل کمترین تبلیغ هم قرار نگرفته است. قبل از انقلاب حاج شیخ عباس پیش نماز حسینیه در محلّهی باغ سیسه، که یکی از مردمیترین محلّههای شهر بود، بدون مزاحمت سکونت داشت و هیچکس با وی احساس غریبی نمیکرد. در شروع انقلاب روحانیونی مثل آقایان مکارم شیرازی و طاهری در مهاباد تبعید بودند و با احترام مردم مواجه بودند. اقلیت غیر بومی شیعه عضوی از جامعه مهاباد شده بود و در شادی و عزای هم مشارکتی بیریا داشتند. پس چرا اکنون ساکنان این شهر عمداً و علارغم عواقب غیر قابل پیشبینی در روز عاشورا چهرهای مغایر عرف به شهر بخشیدند؟
ریشهی تولد این روح را در عوامل سیاسی و عملکرد مسئولان حکومتی باید جستجو کرد. هرچند نیمنگاهی هم به تأثیر پذیری از کردستان عراق نیز باید داشت. برای بسط موضوع به چند مورد اشاره میکنم:
1- چندین روز قبل از ایّام تاسوعا و عاشورا صدا و سیمای مهاباد در تمام برنامههایش، از برنامهی کودک گرفته تا اخبار روزانه، به واگویی و توضیح واقعهی عاشورا و محبّت اهل بیت و بحثهای خاصّ مذهبی پرداخت، تا جاییکه یکهفته مانده به تاسوعا در حالیکه در کانالهای سراسری سیمای ایران بحث چندانی از عاشورا و ایّام حسینی نبود، برنامهی کودکان سیمای مهاباد در این مسائل داد سخن میداد. اخبار روزانه، مستمراً، با خبر مراسم عزاداری در حسینیههای شهر و نشان دادن تصاویر آن و خواندن روضههایی با زبانهای ترکی و فارسی شروع میشد. امّا در همان حال، درست یک ماه قبل از عاشورا، مردم شهر مهاباد به توصیهی اجماع روحانیون خود روز پنجشنبه 29 آذر ماه را عید قربان گرفته و تمامی شهر حتی مغازههای کوچهها را هم، بسته بودند ولی صدا و سیمای مرکز مهاباد کمترین اشارهای به این موضوع به عنوان یک خبر هم نکرد. با نشاط بودن جو شهر در عاشورا پاسخی به این اقدامات نسنجیدهی سیاستگذاران بود.
2- سه هفته قبل از عاشورا، در اعتقادات شیعیان روز غدیر خم بود، باز هم صدا و سیمای سراسری و محلی چنان گفتهها و برنامههای تحریک کنندهای را به سمع و نظر مردم رساندند که اگر روحیهی بلند تسامح و تساهل اهل سنّت نبود میتوانست به واکنشهای تندی بیانجامد. اینکه صدا و سیمای سراسری لازم است به احترام ایرانیان سنّی مراعاتهای را بکند جای خود دارد امّا اینکه صدا و سیمای مهاباد، نه تنها مراعات نمیکند بلکه تحریکآمیز هم اقدام مینماید جای بحث دارد. وقتی شورای تمام سنّی شهر عموماً سنّی مهاباد، به گفته خودشان، وادار میشوند که پارچه تبریک «عید سعید غدیر»! بر سر در شهرداری نصب کنند، طبیعی است روح جامعه نمیتواند بیتفاوت باشد و عمداً به عکسالعمل در روز عاشورا دست میزند.
3- مگر مهابادیان خصوصاً و سنّیها عموماً با اهل بیت مشکلی دارند. هیچ خانوادهی سنّی در ایران و جهان خالی از اسامی علی و حسنَین نیست. در مقابل هیچ خانوادهی شیعی دارای نام یک صحابی نیست. پس چرا در کوچکترین اعتقاد و احساسات مردم دخالت میشود. وقتی جامعهای مجبور به نامگداری فرزندانش برخلاف میلش باشد، در صدا و سیمای محلیاش کمترین اهمیتی به اعتقاداتش داده نشود، شورای شهرش مجبور به تبریک گفتن ایّامی شود که نتیجهاش بطلان عقیده شهروندانش باشد، صلوات فرستادن و دعای پایان تلاوت قرآنش به میل خودش نباشد، نام خیابانها و مدارس شهر و روستایش مغایر با فرهنگ ملّی و مذهبیاش باشد. کارمندانش مجبور به استماع مطالب روحانیون شیعی متعصّب و در همانحال کمسواد شوند. حتّی امام جمعه شهر وادار به اختصاص خطبهای به ایّام عاشورا شود. روح جامعه عکسالعمل نشان میدهد و موضع میگیرد.
4- در سال 86 مهابادیان با کمال تعجّب شاهد تأسیس حسینیهای دیگر در شهرشان شدند. در مدّت بسیار کوتاهی در یکی از خیابانهای ورودی شهر حسینیهی مجلّلی احداث شد که به آن نام 14 معصوم دادند. مردم در با هم بودنهای خصوصی شبانهروزیشان چه میگویند؟ چرا در تهران که بیش از سه میلیون سنّی دارد علارغم خرید محل و امکانات و درخواستهای چندین سالهی داخلی و خارجی اجازهی احداث یک مسجد سنّیها را نمیدهند؟ مهابادی که حتی یک نفر شیعه بومی ندارد چه نیازی به دو حسینیه دارد؟ چرا در همهی پایگاهها و نهادهای نظامی بلندگوهای قوی نصب کرده و به روش شیعی اذان میدهند؟ حسینیهی دوم را چگونه و با پول چه کسانی ساختند؟ این سؤالات و دهها سوال دیگر وقتی از روح فردی عبور و به روح اجتماع رسید به واکنشهای غیر قابل پیشبینی میانجامد.
5- موارد فوق در کنار موارد دیگری مثل بیتوجّهی آشکار حکومت نسبت به جمعیت قابل توجه اهل سنّت ایران، پاک کردن صورت تمام مسئلههای اهل سنّت ایران به جای حلّ آنها، شهروندان بسیار اهل تساهل و تسامح مهاباد را واداشت تا در روز عاشورا به جای عزا و ماتم چهرهای شاد و بانشاط به شهر خود بدهند و این همان نافرمانی مدنی است که با کمترین هزینهای بخوبی اجرا شد. آیا مسئولان به این پدیده غیر منتظره توجه کردهاند؟ آیا به تحلیل آن پرداختهاند؟ آیا به عواقب آن اندیشیدهاند؟ پرواضح است اگر با دیدهی تعصب و فاندامانتالیستی مذهبی به این پدیده پرداخته شود این زخم به چنان عفونتی دچار خواهد شد که معالجهاش هزینههای زیادی در بر خواهد داشت و بوی گند آن نه تنها ایران بلکه منطقه را خواهد گرفت. روشنفکران و اندیشمندان شیعه و سنّی این هشدارها را باید جدّی بگیرند و الاّ روح جامعه، وقتی به سراشیب عصیان و نافرمانی بیفتد غیر قابل کنترل شده و مورد بهرهبرداری تندروان هردو طرف قرار خواهد گرفت.
نظرات
سلام <br /> به نظر بنده سیاستهای تنصیری و به شیعه نمودن اهل سنت، سیاست شکستخورده و نامعقول است. ایکاش به اندازهی اقلیتهای مذهبی به اهل سنت نیز امکانات داده میشد و حقوق فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعیشان استیفا میشد! <br /> خدا کند مساجد کنونی را خراب نکند، مساجد هنوز ساختهنشده پیشکش!
در پاسخ 2نظر بالا لازم است گفته شود:1 - فرمایش شما در مورد عدم پذیرش دین بر اساس تقلید و ضرورت پذیرش محققانه متین و منطقی است. اما متاسفانه تقلید در مذهب جعفری و برادران شیعی تبدیل به اصلی انکار ناپذیر شده است و چه عمیق مولانا فرمودند(قومشان تقلیدشان برباد داد- ای 200لعنت براین تقلید باد). میتوان گفت مسلمانان سنی ایران بیشترین مطالعات و تحقیقاتشان از روی منابع جعفری است اما متاسفانه مسلمانان شیعی (تا آن جایی که من با آنها دوستی و مراوده دارم) از منابع اهل سنت بی اطلاعند به همین دلیل در سطح علما وقتی با منابع اهل سنت آشنا میشوند به شدت متغیر و دگرگون می شوند مثل آبت الله سنگلجی؛شیخ عباس بنابی؛آیت الله برقعی و...و...در این اواخر هم دکتر سروش. پس فرمایش این هم وطن کاملا به جاست بر همگی(سنی و شیعی) واجب است یر اساس مطالعه و تحقیق بیاندیشند.<br /> 2-در پاسخ هم وطنی که فرموده صحابه بر اهل بیت برتری ندارند باید گفت این دیدگاه متضاد دیدگاه قرآنی است. اصحاب نوح بر فرزندش برتری داشتند. نفس اهل بیت بودن و با پیامبران نسبت خویشاوندی داشتن موجب نجات نخواهد بود(مثل فرزند نوح و همسر لوط). اما همراهی و هم اندیشی و صحابی بودن پیامبران موجب نجات است. البته صحابی اصطلاحی است که تعریف خاص خود را دارد که متاسفانه برادران شیعی اکثرا از آن بی اطلاعند. هر چند اهل بیت هم محدود به فرزندان فاطمه و علی نیست بلکه همسران پیامبر؛2دختر پیامبر که همسر عثمان بودند نیز جزو اهل بیت هستند. این بحث برای دو طرف سنی و شیعی مهم است و لازم است آنها در فضایی محققانه و آگاهانه و بدور از تعصب و جزم اندیشی در این موارد به مباحثه بپردازند
درپاسخ به دوستان عزیز باید بگویم حق با این دوست عزیزمان است که در مورد شهر مهاباد ودیگر شهر های کرد نشین این گونه برداشت کرده است متاسفانه بدلیل وضعیت حکومتی در شهر مهاباد و نداشتن اختیارات مردم کرد نسبت به خودشان یعنی اینکه اکثر ریاست ادارجات و ارگانهای دولتی به دست افراد غیر بومی است و سیاستهای نظام در شهر باعث شده مردم به خودی خود از دین کناره گرفته و به مسایلی دیگر روی بیاورند بله این درست است که مردم مهاباد و شهرهای دیگر هیچ علاقه به نامگذاری فرزندانشان به اسمهای مذهبی نیستند و علت آن را هم فقط باید در سیاستهای دولت دانست که مردم را با دین و عقایدشان بیگانه میکند . مردم مهاباد سالیان درازی است که با فرهنگ شیعیان آشنایند ولی آیا مردمان دیگر ایران با فرهنگ سنییان و آداب شان آشنایی دارند غیر این است که هیچ سنی به هیچ یک از اصحاب و یاران واهل بیت پیامبر توهین نمی کند ولی این امر در میان اکثر برادران تشییع مسئله بسیار عادی است و خیلی راحت و بدون هیچ ناراحتی به اکثر شخصیتهایی که اهل تسنن که به آن احترام می گذارند توهین میکنند . علت این امر فقط در این است که آنان خود را درست میدانند و هیچ گاه به خود زحمت این را نمی دهند که تحقیقی در مورد شخصیتهای زمان پیامبر انجام دهند و خود را در جایگاهی می دانند که می توانند توهین کنند مگر غیر این است تاریخ را انسانها به میل خود و نظر شخصی خود بیان نموده اند . مگر می شود ابوبکر که پسر عمه پیامبر بوده و علی پسر عموی پیامبر با هم دشمن باشند و خیلی از مسایل دیگر که جا یصحبت دارد . ولی در آخر کلام این را بگوییم که ای مسلمانان از اصل دین خود دور مشوید و به فرعیات روی میاورید اختلاف شیعه و سنی در افراد است ؟که شما علی را قبول دارید یا شما عمر را ، پس تکلیف خدا و پیامبر و قرآن چه می شود ؟ این را بدانید که هر کس به اصرار بر حقانیت مذهبش اصرار کند حتما" ضعفی دارد که منم منم میکند . ما بندگان خدا هستیم و در روز جزا پشت افرادی را که سنگ آنان را به سینه میزنیم وارد بهشت و جهنم نمی شویم این اعمال ماست که مارا به هدفمان میرساند نه شفاعت نه چیز دیگری ما را به هدفمان نمی رساند پس سعی کنید همه انسان زندگی کنیم تا اینکه انسان نما باشیم
مسؤولان محترم نظام باید در نظر داشته باشند که این وضع خاص مهاباد نبوده و بقیه شهرها نیز همین روند را طی می کنند.
ضمن تشکر از نویسنده محترم که با تیزبینی خاصی به قضیه نگاه کرده خواستم یادآور شوم که بعد از انقلاب به خاطر سیاستهای غلط فرهنگی دیگر خبری از اسامی علی ،حسن ،حسین،فاطمه،و .... درخانواده های اهل سنت نیست ظاهرا والدین برای دهن کجی به سیاستهای حاکم این اسامی را که ریشه در فرهنگ اسلامیشان دارد حذف کرده اند
سلام<br /> بر شما<br /> این کار شما به هیچ چیز و هیچ کس جز خودت دهن کجی نمیکند چون وجود اسامی فرزندان پیامبر در خانه های سبب برکت است پس با حذف آنها برکت را از خانه هایمان بیرون میکنیم<br /> خدا همه را هدایت کند
سلام بر عزیزان اهل تسنن<br /> قصد مناظره وخدای نکرده توهین ندارم اصلا<br /> اول به شما حق میدم<br /> دوم اینکه کندی رئیس جمهور آمریکا موقع انتخابات گفت نگویید کشورو مملکت برای ما چه کرده بگویید ما برای مملکت و کشور چه کرده ایم<br /> سوما اینکه اسلام دین تحقیقی است نه تقلیدی بنده یک شیعه هستم ولی از بزرگان اهل توحید خوانده ام که توصیه بسیار کرده اند که علم دین را یاد بگیرید تا از تقلید برهید<br /> چهارما بعنوان یک انسان توصیه میکنم بدون توجه به خیلی مسایل تحقیق کنید<br /> پنجم اینکه اصولا تهدید کار مناسبی نیست <br /> ششم اینکه از بعضی عملکردهای دولت ما شیعیان هم ناراحتیم و این طبیعی است <br /> هفتم اشتباه را با اشتباه جواب ندهیم چون آنوقت پیرو شیطان هستیم : قال فبما اغویتنی ... و لاغوینهم اجمعین....( ما میگوییم حالا که مثلا شما بد گفتی من 10 برابر بد میگم ... و این پیروی از شیطان است <br /> هشتم طبق قرآن ماها همه به شفاعت پیامبر نیازمندیم پس چرا به فرزندش بی حرمتی کنیم<br /> نهم اینکه سعی کنیم به دور از تعصبات خشک به همدیگه بعنوان انسان احترام بگذاریم
ازنویسنده ممنونم-ای ول-
سلام ببخشید آیا در مراسم عزاداری شیعیان در محرم به اهل سنت توهین و بی احترامی شده است؟ معذرت میخواهم شما فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله که در شان نزولش سوره کوثر آمد رها کردید و به صحابه چسبیدید (یعنی صحابه بر خاندان پیامبر ارجحیت دارند نعوذبالله) فکر میکنم اگر بی غرض و دور از تعصب تحقیق و فکر کنید انشاالله خداوند تبارک وتعالی خدا شما و ما را هدایت میکند التماس دعا
قال الله تعالی : ان أکرمکم عند الله أتقاکم<br /> همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.<br /> <br /> در هیچ کجای قرآن نیامده شما عزاداری کنید که گناهتان بخشیده است ویا موجب تقرب به فلان امام و پیشواست در صورتی که اصلا تقرب به غیر الله جایز نیست که تلویزیون جمهوری اسلامی یک روز شادی و یک روز غم را برای مردم نسخه می کند حالا که برای امام سیزده و چهارده هم عزا می گیرد تا چند سال آینده سالگرد فوت و تولد همه به هم می رسد و تلویزون و حکومت مجبور است نصف روز را شاد و نصف روز را غمناک برگزار کند آخرش هم مردم فریز می شوند.<br /> <br /> پسر نوج با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد.
این عمل انسانهاست که ملاک برتری انهاست نه اصل و نسب - نزول سوره ی کوثر اختلافات تفسیری بر ان حتی نزد علمای محترم اهل تشیع هم وجود دارد -گر چه در پاکدامنی -صداقت و تقوای فرزندان حضرت علی رضی الله عنه نمی توان تردید کرد -ایه هایه ی زیادی هم در شان اصحاب بزرگوار حضرت (ص) نازل شده وعلی هم اصحاب است و4 یا 5 نفر اسلام را به این سرفرازی نرساندند بلکه خیل عظیم یاران با هم و در کنار هم به اسلام شان وشوکت بخشیدند